دانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-938691520150121«حقیقت» در حکمت متعالیۀ ملاصدرا و هرمنوتیک فلسفی گادامر330826FAعلیرضاآزادعضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهدحسننقی زادهدانشیار دانشگاه فردوسی مشهدجهانگیرمسعودیدانشیار دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20200725<em>دیدگاه رایج در میان اندیشمندان اسلامی و فیلسوفان غربی از زمان ارسطو این بوده که حقیقت، مطابقت صورت علمی با واقع خارجی است. اما در عصر باستان و نیز در دوران معاصر، دیدگاههای دیگری هم پیرامون «حقیقت» وجود داشته است که از آن جمله میتوان به دیدگاه حکمت متعالیۀ ملاصدرا و هرمنوتیک فلسفی گادامر و انتقادهای آنها به تلقی رایج از حقیقت اشاره کرد.</em><br /> <em>در این مقاله پس از توضیح دیدگاه رایج، تقریر حکمت متعالیه از «حقیقت» در قالب مطابقت معلوم بالذات و معلوم بالعرض و نیز مطابقت قضیه با نفس الامر تشریح میشود و تلقی خاص ملاصدرا از «حقیقت» و راهی که برای رسیدن به آن در پیش میگیرد بیان میگردد و سپس تقریر هرمنوتیک فلسفی از مقولۀ «حقیقت» و دیدگاه گادامر پیرامون ماهیت «حقیقت» و راه رسیدن به آن تبیین میشود. در پایان ذیل شانزده بند، اهم مواضع حکمت متعالیۀ ملاصدرا و هرمنوتیک فلسفی گادامر در باب «حقیقت»، مقایسه و موارد قرابت و غرابت آنها معین میشود.</em>https://ipd.razavi.ac.ir/article_826_bcdd31729dd0dd848fb61137e67a9718.pdfدانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-938691520150121رهاوردهای هستیشناختی حرکت جوهری در دیدگاه استاد آشتیانی3154827FAمحمدرضاارشادی نیادانشگاه حکیم سبزواریJournal Article20200725حرکت جوهری از مسائل مهم فلسفی و از مبانی محوری حکمت متعالیه است. برخی فیلسوفان بر اثر ضعف مبانی فلسفی، از تبیین مستدل و موجه و دفع ایراد از آن ناتوان بوده و خود نیز به جرگۀ معارضان پیوستهاند. حکمای متعالی در ادوار مختلف، هر کدام به سهم خود در فروغبخشی به آموزههای حکمت متعالیه اهتمام درخشانی مصروف داشتهاند. اهتمام بینظیر حکیم معاصر استاد آشتیانی در تبیین و برکشیدن این آموزه از غوغای شبههانگیزان و نمایاندن کاربرد وسیع و پرتأثیرش در حوزههای مختلف، منحصر به فرد است. فائق آمدن به این مهم نیازمند مهارت فنی در تمام نظام فلسفی متعالیه در قلمروهای گوناگون به ویژه اندیشۀ دینی است تا شخصیتی مانند استاد آشتیانی بتواند برای تبیین و تحکیم جهانبینی دینی و توحیدی، نقش محوری و بیبدیل این آموزه را برجسته سازد و اثبات نماید که مضاف بر اینکه خردورزیهای ژرف، نهاد جهان را پویا و جویا میبیند، آموزههای دینی و آیات و روایات نیز به وضوح الهامبخش این انگارۀ متعالی است. استاد آشتیانی به سان دیگر حکمای متعالی در سلک قائلان راسخ به حرکت جوهری بوده و آن را به عنوان اصلی زیربنایی در تبیین و توجیه فلسفی و حل مسائل پیچیدۀ هستیشناختی و انسانشناختی و باورهای مبنایی مبدأ و معاد به کار گرفته و شالودۀ فلسفهورزی را بر آن استوار نموده و بهرههای تفسیری برای متون دینی ارائه میدهد. استاد آشتیانی گام به گام مستند به چنین روش و بینشی، مستحکمترین مبانی منتهی به این آموزه و رهیافتهای مبتنی بر آن را به ویژه در حوزۀ هستیشناسی در سیر حکمت متعالیه در اختیار میگذارد.https://ipd.razavi.ac.ir/article_827_12a8a822a0a6f67ff0e8c8170a4e0d9c.pdfدانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-938691520150121اعتبارات عقلی نزد سهروردی (بررسی قاعدۀ «کلّ ما یلزم من تکرّره محال فهو اعتباری»)5570828FAرضااکبریاناستاد دانشگاه تربیت مدرسحسنیهمایوندانشجوی دکتری فلسفهJournal Article20200725قاعدۀ «کلّ ما یلزم من تکرّره محال فهو اعتباری» که در حکمت اشراقی و توسط سهروردی ارائه گردیده است، در زمرۀ مبحث اعتبارات عقلیه بوده و در راستای بیان استحالۀ تحقق خارجی مصادیقِ مفاهیمی مانندِ وجود، ماهیت، شیئیت و... میباشد. این قاعده که در شکل شبههای بر مشاییان تنظیم گردیده، تحقق خارجی مابِاِزای این گونه مفاهیم را مستلزم تسلسل دانسته و آن را محال میشمارد. بر اساس این انتقاد، سهروردی اصل مبنایی مشایی را در مورد تمایز فراطبیعی وجود و ماهیت نفی کرده، در نتیجه ممکنات را مرکب از وجود و ماهیت نمیداند. او واقعیت را انوار متکثرهای میداند که همان ذوات یا ماهیات متحصلهاند. این اصل، دیگر فیلسوفان مانند ملاصدرا را نیز تحت تأثیر قرار داده و پیامدهای ویژهای در فلسفۀ متعالیه داشته که میتوان به اصولی مانند اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و توجه به حقیقت وجود در برابر مفهوم آن اشاره نمود.https://ipd.razavi.ac.ir/article_828_c014b80e42897ad1ee8bae8ed4700593.pdfدانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-938691520150121نقد و بررسی تطبیقی نظریۀ «طرح عظیم» استیون هاوکینگ از منظر حکمت متعالیه7198829FAمهدیامامی جمعهدانشیار دانشگاه اصفهانسیدمهرانطباطباییدانشجوی دکتری حکمت متعالیهJournal Article20200725نظریۀ «طرح عظیم» استیون هاوکینگ از مهمترین تئوریهای مطرحشده در چند سال اخیر است که به علت محتوای این تئوری مبنی بر انکار ضرورت وجود خداوند و خلقت جهان هستی از «هیچ»، در میان محافل فیزیکی و دینی واکنشهای متفاوتی را به همراه داشته است. در این پژوهش نویسنده با استفاده از مبانی حکمت متعالیه و با فرض صحت تمامی نظریات فیزیکی هاوکینگ نشان خواهد داد که مفهوم «هیچ» مورد استناد هاوکینگ با مفهوم خلأ در حکمت متعالیه بسیار متفاوت است و به معنای نیستی محض نمیباشد و خلقت جهان به واسطۀ «هیچ» مورد استناد هاوکینگ، هیچ گونه منافاتی با خالقیت خداوند نخواهد داشت و با فرض صحت تئوری «M» نقش خداوند در ربوبیت و خالقیت، مفروض و مبرهن است که در این راستا مبانی معرفتشناسی و هستیشناسی هاوکینگ و صدرالمتألهین و چگونگی آفرینش عالم ناسوت و نظاممندی عالم ناسوت و نقش خداوند، مورد تطبیق و نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.https://ipd.razavi.ac.ir/article_829_0e4db11c3eef7b612eba03e3d194d764.pdfدانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-938691520150121نقدی بر نظریۀ «کامل شدن نفس، علت جدایی از بدن»99118830FAسیدحسینسیدموسویاستادیار دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20200725مرگ برای موجودات زنده همچون حیوانات و انسانها با جداشدن نفس از بدن مادی تحقق مییابد. در این حالت بدن از کار و فعالیت باز میماند و به تدریج فاسد میشود. روشن است که نفس حیوانی بعد از جدایی از بدن بقا ندارد و آن نیز از بین میرود. اما نفس انسان با توجه به تجرد ذاتی که دارد به بقای خود ادامه میدهد، در این دنیا زندگی برزخی دارد و در قیامت به حیات جاودانه دست مییابد. حال سؤال مهم و اساسی این است که مرگ چگونه و چرا اتفاق میافتد؟ در واقع، برای نفس چه اتفاقی میافتد که از بدن جدا میشود؟ آیا نفس برای رسیدن به تکامل و بینیازی از بدن از آن جدا میشود یا چون بدن توانِ همراهی با نفس را ندارد، نفس مجبور به جدایی از آن میگردد؟ نظر مشهور بین اندیشمندان دیدگاه دوم است، در حالی که ملاصدرا و پیروانش برآناند که نفس پس از سیر تکامل خود دیگر به بدن نیاز ندارد، از این رو از بدن جدا میشود. در این جستار برآنیم تا به نقد دیدگاه ملاصدرا بپردازیم و سؤالاتی را مطرح کنیم که به نظر میرسد با دیدگاه صدرا نتوان به آنها پاسخ داد.https://ipd.razavi.ac.ir/article_830_294388aebd92efca8bdc737b88c69cc2.pdfدانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-938691520150121ابعاد ابتکاری نظریۀ مُثُل در فلسفۀ ملاصدرا119142831FAقدرت اللهقربانیاستادیار فلسفۀ دانشگاه خوارزمیJournal Article20200725تبیین مبتکرانۀ ملاصدرا از نظریۀ مُثل اهمیت خاصی دارد؛ زیرا او میکوشد تا با استفاده از اصالت و تشکیک حقیقت وجود، تبیین جدیدی از چیستی، جایگاه و کارکردهای مُثل ارائه دهد که متفاوت از رویکرد گذشتگان و حتی افلاطون است. او ضمن پذیرش اصل وجود مُثل، با رویکردهای مختلف وجودشناختی، معرفتشناختی، عرفانی و دینی به اثبات آنها و ویژگیهایشان در نظام کل هستی میپردازد. از جنبۀ وجودشناختی، نشان داده میشود که به امر ثابتی نیاز است تا وحدت، ثبات و غایت حرکت جوهری موجودات مادی را تضمین نماید. از جهت معرفتشناختی، استدلال میشود که در ادراک عقلانی، نفسِ انسان نمونههای عالی و مجرد اشیای جسمانی را مشاهده میکند که همان مثل افلاطونیاند. در رویکرد عرفانی مُثل افلاطونی شبیه اعیان ثابته و صفات الهی در نظر گرفته میشوند. در رویکرد دینی نیز به آیاتی از قرآن استناد میشود که طبق برداشت صدرایی اصل موجودات این جهانی را در عالمی مجرد میدانند. ملاصدرا در همۀ این تعابیر، رابطۀ وجودی چون علیت و معرفتشناختی چون تقلید و بهرهمندیِ اشیای جسمانی از مثل را مد نظر دارد و با استفاده از مراتب تشکیکی عوالم، شکاف بین عالم جسمانی و عقلانی مثل را از بین میبرد. همچنین تلاش ملاصدرا برای تبیین دقیقتر مثل افلاطونی منجر به در نظر گرفتن عالم مثال میگردد که واسطۀ بین عالم محسوس و معقول است. در این جستار تلاش میشود تا جنبههای ابتکاری تبیین ملاصدرا از نظریۀ مثل بررسی گردد و میزان موفقیت او نشان داده شود.https://ipd.razavi.ac.ir/article_831_ec4f48478ef5f9022b89de0884243004.pdfدانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-938691520150121تأملی در برهانهای عصمت امام143164832FAعلیرضاکهنسالدانشگاه فردوسی مشهدنفیسهتحریرچیدانشجوی دکتری حکمت متعالیه دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20200725مهمترین صفت امام در فرهنگ تشیّع و بارزترین اختلاف اهل سنت با شیعه در صفات امام، عصمت امام است. برهانهای فراوانی در اثبات عصمت امام ارائه شده و از سوی اهل سنت نیز به آنها پاسخ داده شده است. در این پژوهش ضمن بررسی این برهانها، اثبات میگردد که اساس همۀ آنها و اصلی که سبب استواری تمام برهانها میگردد، آن است که برای امام جایگاهی چونان پیامبرN قائل شویم؛ به این معنا که وظیفۀ امام را مانند رسالت پیامبرN ، زنده کردن معارف دین و نگهبانی و انتقال آنها بدانیم. این مطلب میتواند هم به منزلۀ اصلی بر اثبات همۀ برهانها باشد و هم در حکم برهانی مستقل در اثبات عصمت امام.https://ipd.razavi.ac.ir/article_832_56b9e1475705833b1d044f3db86475b7.pdf