دانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-93866920110121The Nature of the Soul and Its Relationship with Body in View of Suhravardi and Kantچیستی نفس و رابطۀ آن با بدن از دیدگاه سهروردی و کانت3381003FAسیدمرتضیحسینی شاهرودیدانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20200816فلسفة نفس، امروزه یکی از زیرمجموعههای حوزة فلسفه به شمار میرود و فیلسوفان بزرگ شرق و غرب به تحلیل و تبیین آن پرداخته و آثار بسیاری دربارة آن پدید آوردهاند. در میان پیشینیان، اگرچه فیلسوفانی چون افلاطون و ارسطو دربارة روان[1] بحث کردهاند نه دربارة نفس، ولی هر یک از فیلسوفان بزرگ پس از آنها، خواه شارح فلسفة آنها باشند و خواه منتقد آن، به ویژه ابن سینا، ملاصدرا، سهروردی، دکارت، هابز،[2] لاک، برکلی،[3] هیوم و کانت مباحث متنوعی را دربارة نفس مطرح کردهاند. با همة این احوال، مسئلة مشهور نفس ـ بدن، در مغربزمین از دکارت آغاز شد و هنوز ادامه دارد. در این نوشتار دیدگاه سهروردی و کانت که هر کدام از مشاهیر فیلسوفانِ عصر خود تا دورة کنونی هستند به همراه مقایسة آنها با یکدیگر و نیز با دیگر صاحبنظران، مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت مسئله وقتی آشکارتر میشود که دیدگاه آن دو را دربارة اصالت ماهیت از نظر دور نداریم. آنها علیرغم اشتراک در این دیدگاه، که به همانندی در مسائلی چون تشخص، خودآگاهی، اراده، وحدت، بساطت، نفی عینیّت جوهر با نفس، بقا و مانند آن انجامیده است، در مسائل دیگری چون نفی ارتباط تمایز تصوری دو چیز با تمایز عینی آنها، عدم انحصار نفس به جوهر متفکر، انّیت محض بودن نفس، معرفت عقلی، ادراک حضوری، آگاهی نفس به جهان بیرون، وضوح و ابهام ادراکات نفسانی، به نتایج متفاوتی دست یافتهاند که به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت.<br /><br clear="all" /><br /><br />[1]. Psyche.<br /><br /><br />[2]. Hobbes.<br /><br /><br />[3]. Berkeley.دانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-93866920110121Bodily Resurrection in Viewpoint of Agha Ali Modarres Zenuzi and Allama Tabatabaiمعاد جسمانی، از نظر آقاعلی مدرس زنوزی و علامه طباطبایی39541004FAرضااکبریاناستاد دانشگاه تربیت مدرسمحمداسحاقعارفی شیرداغیدانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامیJournal Article20200816اصل معاد از اصول مسلم اسلام و معاد جسمانی از ضروریات این دین به شمار میآید. حکیم زنوزی و علامه طباطبایی از فقها و دانشمندانی هستند که در باب معاد جسمانی سخنان تازه و نظریة جدیدی ابراز داشتهاند. آنچه که دیدگاه حکیم زنوزی را در این باب از سایر دیدگاهها ممتاز میکند این است که وی در مورد تعلّق نفس به بدن در قیامت، بدن را به سوی نفس راجع میداند، نه نفس را به سوی بدن، این درست بر خلاف چیزی است که دیگران اظهار میدارند. علامه طباطبایی هرچند در برخی جزئیات معاد جسمانی موافقت کامل خود را با حکیم زنوزی اعلام نکرده است، ولی در مورد لحوق ابدان به نفوس، دیدگاه حکیم زنوزی را پذیرفته است.دانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-93866920110121Reviewing the Question of the Relationship of the Soul and Bodyتحلیل مبادی تصوری و تصدیقی مسئلۀ ارتباط نفس با بدن55751005FAعسکردیربازاستادیار فلسفه و کلام دانشگاه قماحمدشه گلیموسسه پژوهشی حکمت و فلسفهJournal Article20200816مسئلة چگونگی ارتباط جوهر مجرد (نفس) با جوهر مادّی (بدن)، از قدیم الایام مورد توجه فلاسفة اسلامی و غرب بوده است. با وجود تحقیقات فراوانی که در این بحث صورت گرفته، همچنان به عنوان یک موضوع پویا و ضروری تلقی میشود. در این مقاله ابتدا دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا، ارزیابی و تحلیل، سپس تحریر جدیدی از محل نزاع ارائه شده است. از محل نزاع مسئلة رابطة نفس با بدن پنج تقریر استنباط میشود، محور اصلی هر یک از این تقریرها عبارتند از: «ارتباط»، «تأثیر و تأثر»، «ترکیب نوع واحد طبیعی از مادّی و مجرد»، «تعلق و تدبیر» و «اتحاد». بر اساس این نوشتار، محل نزاع صرفاً «اتحاد» نفس با بدن و سایر اقسام خارج از محل نزاع است. مسئلة دیگر این مقاله، تفسیر صحیح اصل سنخیت و تأثیر آن بر مسئلة ارتباط مادّی و مجرد است. در نهایت نگارنده بر اساس برخی از اصول و مبانی، تبیین جدیدی از حل معضل ارتباط مجرد (نفس) با مادّی (بدن) ارائه میدهد.دانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-93866920110121The Idea of Mulla Sadra and Ibn Arabi about the Range and Scope of the Reason in Knowing of Realityدیدگاه ملاصدرا و ابن عربی در مسئلۀ «حدود و قلمرو عقل در شناخت حقایق»77961006FAبهزادمرتضاییاستادیار دانشگاه تربیت مدرس تهرانJournal Article20200816موضوع اصلی در نگرش عرفانی ملاصدرا و عرفان نظری ابن عربی، شناخت اسما، صفات و افعال حق تعالی است. در این نگرش ملاصدرا همچون یک عارف واقعی در صدد یافتن راه شناخت حق است. وی معتقد است همان طور که هیچ مخلوقی بدون حق تعالی وجود ندارد، هیچ معرفتی بدون معرفت حق تعالی برای مخلوقات امکانپذیر نیست. بدین جهت لازمة شهود حق و ادراک کلیات عقلی، از بین رفتن کوه منیت است (شیرازی، 1386: 36).<br />ملاصدرا در اغلب آثار و نوشتههای عرفانی خود، راه و روش عرفانی ابن عربی را دنبال نموده و برای عقل در شناخت حق و اسما و صفاتش حد و مرزی قائل است که طالب حق باید این حدود را بشناسد.دانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-93866920110121Innate Disposition and Its Role in Epistemologyفطرت و نقش آن در معرفتشناسی971201007FAحسینغفاریاستاد/دانشگاه تهرانغلامعلیمقدمهیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی0000000172818897Journal Article20200816مسئلة معلومات و گرایشات پیشین آدمی، مسئلهای مهم در انسانشناسی و معرفتشناسی فلسفی است که در میان اندیشمندان شرق و غرب مطرح بوده است. عدهای وجود این ادراکات را در انسان پذیرفته و عدهای آن را به کلی انکار نمودهاند؛ در زبان دینی از این مسئله به فطرت تعبیر شده است. متفکران مسلمان تحلیلهای وجودی و معرفتی خود را دربارة فطرت و کیفیت آن بیان کردهاند. بنا به اهمیت و نقش تعیینکننده و سرنوشتساز فطرت در بسیاری از مسائل انسانی و معرفتشناسی، ضروری است دیدگاههای اندیشمندان مسلمان در این زمینه تبیین و تحلیل گردد. این مقاله با بیان نقش فطرت در معرفتشناسی به نقد و بررسی مبانی دیدگاه تفکیک در معرفت فطری از منظر حکما پرداخته است.دانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-93866920110121Mental Foundations of Mulana and Hakim Sabzevari in Mysticism and Philosophyبنیانهای فکری مولانا و حکیم سبزواری در عرفان و حکمت1211341008FAحسینبهرواناستادیار دانشگاه آزاد سبزوارJournal Article20200816عرفان معرفتی است مبتنی بر حالتی روحانی و توصیفناپذیر که در آن حالت، انسان ارتباط مستقیم با وجود مطلق یافته است و ذات مطلق را به مدد ذوق و وجدان درک مینماید. عرفان اسلامی به معنای واقعی که مؤسس آن شریعت محمدی است همان سیر و سلوک به حق است و از طریق عقل نظری «علم الیقین» و عقل عملی و تنویر روح، «عین الیقین» و «حق الیقین» حاصل میشود. مآخذ مبانی عرفان اسلامی، کتاب الهی و احادیث صادر از مقام معصوم است.<br />عرفان مولانا جلالالدین رومی (م. 604 و 672) بر پایة وحدت وجود و عشق الهی بنیان شده است. او قائل به وحدت وجود و موجود وحدت در کثرت است. او میگوید: حیات و هستی جمیع موجودات قائم به عشق است و جذبة عشق و عاشقی در سراسر عالم وجود جاری و ساری است.<br />حکیم سبزواری (م. 1212 و 1289) قائل به وحدت وجود است و تحت تأثیر ابن عربی و مولانا بوده است و شرحی بر مثنوی دارد و از این شرح تسلط حکیم بر اقوال عرفا و اخبار و آیات و احادیث که در کتب اهل تحقیق در سیر و سلوک به آنها استدلال و استشهاد شده است ظاهر میگردد.<br />مولانا با استفاده از عرفان نظری و وحدت وجود و عرفان عملی و به شیوة کشف و شهود، هستی را تفسیر میکند. (سه مرتبة تعلّق، تخلّق، تحقّق) او برای عقل معانی مختلف قائل است: 1ـ عقل ممدوح؛ 2ـ عقل مذموم؛ 3ـ عقل جزوی؛ 4ـ عقل کلّی.<br />البته مولانا عقل بحثی فلسفی را ناچیز دانسته و آن را انکار میکند.<br />مولانا و حکیم سبزواری در عرفان نظری هر دو وحدت وجود و عشق الهی و انسان کامل را مبنا قرار میدهند و از شیوة ذوق و شهود استفاده مینمایند. در حکمت هم از وحدت وجود استفاده میکنند و هم از شیوة کشف و شهود بهره میبرند. امّا تفسیر این دو از وحدت وجود متفاوت است. حکیم سبزواری از استدلال و عقل فلسفی نیز استفاده میکند ولی مولانا آن را ناچیز میداند.دانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-93866920110121Subject of Metaphysicsموضوع ما بعد الطبیعه1351561009FAجعفرشانظریعضو هیئت علمی دانشگاه اصفهانJournal Article20200816دانش و علوم بشری بر حسب موضوع، روش و هدف از یکدیگر متمایز میشود. حکیمان پیشین، مجموع علوم را به نظری و عملی و هر یک را به سه گروه دستهبندی کرده و مباحث در حکمت و دانش نظری را به اعتبار ارتباطش به وجود مادی و غیر مادی، به الهیات (علم الهی، علم اعلی و ما بعد الطبیعه) و طبیعیات و ریاضیات (علم تعلیمی) تقسیم و تنظیم کردهاند. آنان در موضوع علم الهی و یا ما بعد الطبیعه آرای مختلفی را ارائه نمودهاند. در این مقاله پس از طرح مسئله و بیان آرا و انظار به این نتیجه دست یافتهایم که موضوع این علم در هر دو بخش الهیات به معنای عام و خاص یکی است و آن عبارت است از حقیقت وجود و یا وجود محض و کسانی که موضوع الهیات به معنای اعم را موجود دانسته ولی موضوع الهیات به معنای اخص را خداوند قرار داده راه ناصواب را انتخاب کردهاند و این تفکیک با مبانی فلسفی حکیمان ناسازگار است.دانشگاه علوم اسلامی رضویآموزه های فلسفه اسلامی2251-93866920110121Ontological Argument in Philosophical Theology of the West and Islamبرهان وجودی در الهیات فلسفی غرب و اسلام1571791010FAولی اللّهعباسیپژوهشگر حوزه علمیه قمJournal Article20200816برهان وجودی یکی از برهانهای مهم فلسفی است که همواره در طول تاریخ فلسفه، فیلسوفان را مجذوب خود کرده است. مرکز ثقل دلیلِ وجودشناختی آن است که خداوند، به فرض وجود، از آن نوع موجوداتی نیست که اتفاقی وجود پیدا کردهاند. این تصور درست از خداوند را میتوان با توسل به جهانبینی سنتهای یهودی، مسیحی و اسلامی نشان داد و این کار از طریق بررسی تجربی و ماتأخر در نوع نگرش این سنتها نسبت به خداوند صورت میگیرد. برهان وجودی ابتدا توسط آنسلم مطرح شد و پس از آن گونیلو، آکویناس، هیوم و کانت آن را نقد و بررسی کردند. در فلسفة جدید، دکارت و لایبنیتس از معروفترین مدافعان برهان وجودی میباشند. در دورة معاصر نیز هارتشورن و مالکم تقریر جدیدی از این برهان ارائه کردهاند.