بازشناسی مفهوم طبیعت در فلسفه سهروردی در پرتو نقد صورت نوعیه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران، پردیس فارابی

2 دانشکده الهیات پردیس فارابی دانشگاه تهران

چکیده

سهروردی در آثار خود، وجود و ضرورت صورت‌های جوهری انواع را مورد نقد و ابطال قرار می‌دهد. نفی وجود صورت‌های نوعیه، مستلزم نفی دو قاعده مهم در فلسفه مشاء است. اول، آن که جوهر فقط به جوهر متقوم است و عرض نمی‌تواند مقوم جوهر باشد و دوم، آن که ذاتیات در جواهر به حمل متواطی، و نه تشکیکی، بر ذات خود حمل می‌شوند. پرسشی که در این میان مطرح می‌شود، آن است که نفی صورت نوعیه در دستگاه فلسفی اشراق چه جایگاهی دارد و با چه هدفی صورت گرفته است؟ با توجه به شیوه استدلال سهروردی، در می‌یابیم که او با آگاهی از لوازم نفی صورت نوعیه و پذیرش تقوم جوهر به هیئات و نیز تشکیک در ماهیت، آن‌ها را در اثبات مثل و مدبرات مفارق به کار می‌گیرد و از این رهگذر به مفهوم نوی از طبیعت دست می‌یابد. طبیعت در این معنا و مفهوم نو، به‌منزلۀ مبدء تدبیر نوری عالم اجسام توسط ارباب انواع و به بیانی دیگر، مبدئیت نور برای حرکت‌های گوناگون اجسام است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Recognition of the Concept of Nature in Suhrawardī’s Philosophy in the Light of the Critique of a Typical Form

نویسندگان [English]

  • Sayyed Muhammad Ali Dibaji 1
  • Ali Akbar Nasekhian 2
1 Associate professor at Farabi Campus, University of Tehran
2 PhD student in Islamic Philosophy
چکیده [English]

Suhrawardī in his works criticizes and refutes the existence and necessity of specific substances (forms of species). The negation of the existence of species (specific substance) forms requires the negation of two important rules in peripatetic philosophy. The first is that the substance is only dependent on the substance and the accident cannot be the fixer of the substance, and the second is that the essentials (essences) in the substances which attributed on their univocal (non-derivative predication), not analogical gradation are attributed on their own essence. The question that arises here is what is the place of the negation of the existence of specie (specific substance) in the philosophical system of illumination and for what purpose? According to Suhrawardī’s method of reasoning, we find that he uses by knowing of the negation of the Specific substances (form of species) and the acceptance of the standing of the essence to the body (disposition, figure) and also gradation (ambiguity) in nature, uses them in proving the ideal (paradigm, idea) and designers (managers, governing) of differences and thus reaches in the new concept of nature. Nature in this new meaning and concept, as the origin (principle) of light management of the universe of objects by the lords of types (archetypes of species), in other words, the origin of light for the various movements (motions, change) of objects (physical beings).

کلیدواژه‌ها [English]

  • Nature
  • Body (physical being)
  • Specific substances (form of species)
  • Philosophy of illumination