با بررسی رویکرد جوادی آملی و رفیعی قزوینی در خصوص اسفار اربعه، آشکار میگردد که میان این دو دیدگاه تفاوتها و شباهتهایی وجود دارد. جوادی آملی نهایت سفر اول را همگام با حصول مقام ولایت و نهایت سفر سوم را مقارن با حصول مقام خلافت میداند؛ اما در دیدگاه رفیعی قزوینی، حصول مقام ولایت با انتهای سفر سوم همراه است. در دیدگاه وی، نهایت سفر اول ابتدای مقام قلب است و سفر دوم مبدأ ظهور روح در اصطلاح عرفاست؛ در حالی که شهودِ هویت غیبیه و رسیدن به مقام محو و طمس، تناسبی با مرتبۀ روح را ندارد، بلکه وصول به این امر با مقام خفی و اخفی تطابق دارد. عارفانی چون قیصری و کاشانی میان مراتب ابتدایی و انتهایی ولایت به تفاوت قائلاند، لکن چنین تمایزی در دیدگاه رفیعی قزوینی دیده نمیشود. از منظر وی، سفر اول در محدودۀ امور عامه و جواهر و اعراض سفر سوم حکما خواهد بود. لکن از منظر جوادی آملی محدودۀ سفر اول تا اثبات ذات حقتعالی ادامه دارد. علاوه بر شمول جواهر و اعراض در سفر سوم که رفیعی قزوینی به آن معتقد است، نحوۀ فاعلیت حقتعالی و کیفیت صدور واحد از کثیر در این سفر مورد بحث قرار میگیرد. این گفتار بر آن است که با روش تحلیلی ـ تطبیقی، دیدگاه این دو حکیم متأله را بررسی نماید.