«تناسخ» را به خروج روح از کالبد فرد و تعلّقش به بدن فردی دیگر، چه انسان و چه غیر انسان تعریف کردهاند. برخی قائلاند که شیخ اشراق نظر خود را در پذیرش یا رد نظریۀ تناسخ اعلام نکرده است یا دستکم این نظریه را به طور صریح رد نکرده است. با این حال، به کمک برخی استنادات و دلایل، از جمله اعتقاد جازم او در آثارش قبل از حکمة الاشراق میتوان بر باورمندی وی به بطلان تناسخ همسو با دیگر حکمای مسلمان استناد کرد. در این صورت موکول نمودن نظر خود به زمان دیگر در پی توضیح این نوع تناسخ و نیز این دلیل که ناکافی دانستن دلایل مخالفان تناسخ از نظر ایشان به معنای اعتقاد به تناسخ نیست، همچنین اعتقاد ایشان به وجود عالم صور معلّقه که به معنایی همان برزخ میباشد و نیز این امکان که میشود شیخ اشراق در هنگام بیان نظرات مشرقیان لزوماً همسو با آنها نباشد و تأکید بر بحث تناسخ ملکوتی که امری پذیرفتنی است و نیز توجه به حدوث نفس همزمان با بدن، مبین بطلان تناسخ از منظر ایشان است.