تبیین مبتکرانۀ ملاصدرا از نظریۀ مُثل اهمیت خاصی دارد؛ زیرا او میکوشد تا با استفاده از اصالت و تشکیک حقیقت وجود، تبیین جدیدی از چیستی، جایگاه و کارکردهای مُثل ارائه دهد که متفاوت از رویکرد گذشتگان و حتی افلاطون است. او ضمن پذیرش اصل وجود مُثل، با رویکردهای مختلف وجودشناختی، معرفتشناختی، عرفانی و دینی به اثبات آنها و ویژگیهایشان در نظام کل هستی میپردازد. از جنبۀ وجودشناختی، نشان داده میشود که به امر ثابتی نیاز است تا وحدت، ثبات و غایت حرکت جوهری موجودات مادی را تضمین نماید. از جهت معرفتشناختی، استدلال میشود که در ادراک عقلانی، نفسِ انسان نمونههای عالی و مجرد اشیای جسمانی را مشاهده میکند که همان مثل افلاطونیاند. در رویکرد عرفانی مُثل افلاطونی شبیه اعیان ثابته و صفات الهی در نظر گرفته میشوند. در رویکرد دینی نیز به آیاتی از قرآن استناد میشود که طبق برداشت صدرایی اصل موجودات این جهانی را در عالمی مجرد میدانند. ملاصدرا در همۀ این تعابیر، رابطۀ وجودی چون علیت و معرفتشناختی چون تقلید و بهرهمندیِ اشیای جسمانی از مثل را مد نظر دارد و با استفاده از مراتب تشکیکی عوالم، شکاف بین عالم جسمانی و عقلانی مثل را از بین میبرد. همچنین تلاش ملاصدرا برای تبیین دقیقتر مثل افلاطونی منجر به در نظر گرفتن عالم مثال میگردد که واسطۀ بین عالم محسوس و معقول است. در این جستار تلاش میشود تا جنبههای ابتکاری تبیین ملاصدرا از نظریۀ مثل بررسی گردد و میزان موفقیت او نشان داده شود.