در این جستار پس از نگاهی گذرا به تعریف ابتکاری ملاصدرا از علم، تبیین میشود که وی چگونه با بهرهگیری از اصولی چون «اصالت وجود»، «مراتب تشکیکی آن» و «حرکت جوهری» و با نگاه وجودیاش به «علم»، تصویری تازه از تعالی وجودی «نفس» در فلسفه ارائه میدهد. طبق این نظریه، مراتب کمال انسان بر اساس درجۀ وجودیاش مشخص میشود و مرتبۀ وجودی نفس را درجۀ ادراکش تعیین میکند. بنابراین، هر فرد در مراتب ادراک خود به تعالیِ وجودی دست خواهد یافت، به شکلی که درجات پایینتر ادراک، محمل ارتقا به درجات بالاتر علم و به تبع آن مراتب شدیدتر وجود و کمال میباشند. در ادامه، مباحثی چون علم حقیقی و غیر حقیقی و «موضوعیت» یا «طریقیت» علم بررسی میشود. اما نتیجۀ برجستهای که میتوان گرفت آن است که اگر رسیدن به بالاترین درجۀ کمال و تعالی، در گرو داشتن شدیدترین مرتبۀ ادراک یعنی تعقل است، پس هر چه معقول از درجۀ وجودی بالاتری برخوردار باشد، تعقل او نفس را متعالیتر میسازد. به همین دلیل «تعقل» دربارۀ خداوند، صفات و افعالش، کتب و انبیای الهی نفس انسان را به بالاترین درجۀ وجودی میرساند. این همان است که تحت عنوان جایگاه «معرفت» به خداوند، انبیا و ائمهM در قرآن و روایات آمده است.