متون وحیانی و آموزههای معرفتی شریعت میتواند مادۀ اولیۀ تأمل دانشمندان و انگیزۀ الهامبخش آنها در علوم مختلف باشد. این اشارات معارفی گاه در جهتدهی اندیشهها به سوی واقعیت بسیار مفید و راهگشا بوده و بارور شدن آنها برکات و ثمرات ارزشمندی به همراه آورده است. شرط ورود و پذیرش موضوع در یک دستگاه فکری آن است که بتواند آن را بر اساس مبانی و اصول خود تبیین هستیشناسی و معرفتشناسی نموده و توضیحی منطقی و هماهنگ با سایر اصول خود از آن ارائه دهد. در این صورت است که معارف و مفاهیم دینی به نحو منسجم سازماندهی میشوند و تبیین وجودی و معرفتی آنها امری مبارک و ارزشمند است. ارواح و ملائکۀ مهیمه یکی از این موضوعات است که اول در روایات مطرح شده است، آنگاه عرفا آن را پذیرفته، ماهیت و مرتبۀ آن را تبیین نمودهاند و به تبع عرفا، ملاصدرا آن را در نظام فکری حکمت متعالیه مطرح کرده است. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، ضمن مطالعۀ تطبیقی ملائکۀ مهیمه در روایات، عرفان و حکمت متعالیه و ارائۀ وجه جمعی مناسب، نوع برخورد حکمت متعالیه با مهیمین را تبیین و نقد نموده و نشان دادهایم که اگرچه ملاصدرا ملائکۀ مهیمه را در حکمت متعالیه مطرح کرده است، برخورد او استطرادی بوده و تبیین وجودشناسانۀ مناسبی از آن بر اساس مبانی فلسفی خود انجام نداده است.