یکی از بحثانگیزترین مباحث در دانشهای کلام، اخلاق، فلسفۀ اخلاق و اصول فقه که از دیرباز توجه اندیشمندان از یونان باستان تا کنون را به خود جلب کرده است، حسن و قبح و گزارههای مشتمل بر آنهاست. مجموع آنچه دربارۀ گزارههایی چون «عدل حسن است» و «ظلم قبیح است» گفته شده مربوط به ارائۀ تعریف و چیستی آنها و نیز چگونگی فهم و ادارک آنهاست که در آثار حکیمان و متکلمان به طور پراکنده آمده است و در برخی از آثار آنان گونهای از اضطراب، غیر شفاف بودن، مغالطه و خلط حوزههای مختلف دیده میشود. در این میان، حکیم لاهیجی از معدود حکیمانی است که موشکافانه، به تحریر محل نزاع نشسته و با تفکیک هنرمندانۀ حوزههای مفهومشناسی، هستیشناسی و معرفتشناسیِ گزارههای اخلاقی به تحلیل آنها و تصحیح باور پیشینیان دربارۀ آنها پرداخته است. این مقاله کوشیده است تا ضمن اشاره به پیشینه و مقدمات مسئله به ارائۀ دیدگاه حکیم لاهیجی و نقد و بررسی آن بپردازد که مهمترین آن، ادعای بداهت حسن و قبح و گزارههای مشتمل بر آنهاست.