تقسیم بحثبرانگیز موجود به جوهر و عرض از تقسیمهای اولیه در باب موجودِ ممکن است. با اینکه فلاسفهای چون ارسطو، ابن سینا، ملاصدرا، دکارت، کانت و... متفقاً جوهر را به «وجود لا فی موضوع» و عرض را به «موجود نیازمند به موضوع» تعریف میکنند، در اقسام و تعداد مصادیق آنها اختلاف نظر وجود دارد. با وجود این برخی فلاسفة حسی و تجربهگرا وجودِ جوهر را یکسره انکار کردهاند. فلاسفه ملاک تشخیص جوهر و عرض را در شناخت ذاتیات و عرضیات میدانند و تفاوت تشخیص مصادیق این دو را به حوزة معرفتشناسی و نحوة نگرش به هستی و اینکه چه چیزی مبدأ شناخت به شمار میآید، باز میگردانند. در این مقاله ضمن بیان آرا و دیدگاهها دربارة مقولات به ملاکِ جوهر و عرض بودن مقولات پرداخته شده است.