1
گروه فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
2
کارشناس ارشد فلسفه اسلامی
چکیده
سعادت مسئلهای فلسفی است که به دلیل بیان برترین منزلت و غایت کمال تعقّل آدمی پیوسته توجه فیلسوفان را به خود جلب کرده است. پرسش اصلی مقالة حاضر، تبیین دیدگاه فارابی دربارة سعادت و تأثیر سیاست بر آن است. سیاست فعل و تدبیر رئیس مدینة فاضله است و این تعریف بر اساس تعالیم دین که در نهایتْ تمامِ افراد مدینه را به سعادت میرساند، شکل گرفته است. از منظر فارابی عواملی چون تعقّل، قوّة ناطقه و عقل فعّال، بنیان فلسفی سیاست را پی مینهد و لذا به سعادت منتهی میشود. مدینة فاضله نیز طبق دیدگاه وی با تکیه بر رئیس آن شکل میگیرد. او به مدد دانایی، ارتباط با عقل فعّال و شناخت حقیقی، وظیفة رساندن مردم را به سعادت عهدهدار است. فارابی از علمی مدنی یاد میکند که به بررسی افعال و اخلاق میپردازد تا این نکته را تبیین کند که گسترش هنجاری اخلاقی در میان مردم با حکومتی امکانپذیر است که تنها با نیروی خدمت و فضیلت دست به چنین کاری میزند. حاصل این خدمت سیاست است و هدف علم سیاست، سعادت عملی آدمی است. پس سیاستْ سعادت انسان را رقم میزند.