تلاش برای سازگار نشان دادن آموزههای دینی و اندیشة مدرنیسم وجهة همت بسیاری از متکلمان مسیحی عصر حاضر بوده است. یکی از این متکلمان رودلف بولتمان است. وی با پذیرش بیچون و چرای جهانبینی مدرن میکوشد با ارائة تفسیر وجودی از دین، آن را با نیازهای وجودی انسان مدرن هماهنگ سازد. او به عنوان یک متکلم مسیحی، تعالیم عهد جدید را اساطیری میداند که با جهانبینی علم جدید در تعارض است. راه حل وی اسطورهزدایی از آموزههای دینی و تأویل آنها به طور وجودی است. از جمله آموزههایی که به شدت مورد انکار بولتمان واقع شده، معجزه است. در این مقاله این موضع بولتمان مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.